دریای من . اقیانوس تو و دلفین های زیبا

آمده ام دریاچه قلب خویش را به دریای قلب شما پیوند زنم تا اقیانوسی عظیمی بسازیم و در آن شاهد غوطه وری دلفین های زیبا باشیم

دریای من . اقیانوس تو و دلفین های زیبا

آمده ام دریاچه قلب خویش را به دریای قلب شما پیوند زنم تا اقیانوسی عظیمی بسازیم و در آن شاهد غوطه وری دلفین های زیبا باشیم

آغاز سفری دیگر

آخرین سفر دریایی من اینگونه شکل گرفت  :

بعد از انجام کارهای مقدماتی در شرکت تهران,کشتی پرشین گلف رو به من پیشنهاد دادن که قرار شد به اون کشتی ملحق شم.18 آبان تاریخ بلیطی بود که از طرف شرکت برای من گرفته شده بود.منتها از شانس بد من کشتی 3 روز بعد به ایران رسید و تو این مدت من تو هتل  بودم البته هتلش بد نبود و چون همش بیکار بودم و 3 روز از مرخصیم تلف شده بود اعصابم خرد بود.
خلاصه به کشتی  ملحق شدم و شروع کردم به کارایی که باید در هنگام تحویل گیری انجام بدم.خیلی زود تحویل گرفتم چون میدونم اینجور موقع همه عجله دارن زود پیاده شن.بعد از انجام یه سری کارا  و آشنایی کوچک با محیط کشتی به کابینم رفتم تا مرتبش کنم.البته نفر قبلی واقعا همه چیو تمیز کرده بود و نیازی به تمیز کاری بیشتر نداشت .ولی حال هیچ کاریو نداشتم اونایی که با این شرایط آشنایی دارن می فهمن که من چی میگم.آره شب اول قبر شروع شده بود.گذروندن چند شب اول کشتی خیلی سخته ولی بعد یه مدت که عادی شد دیگه خیلی جیزا فراموش میشه.


حرکت به سمت اسکله فولاد در بندر عباس جهت بارگیری به سمت چین:
در اسکله فولاد پودر آهن بارگیری کردیم و برای سوخت گیری خودمونو آماده کردیم.تقریبا 20 ساعت سوخت گیری طول کشید که تو این 20 ساعت اصلانخوابیدم.بعد از اتمام سوخت گیری به سمت چین حرکت کردیم.خوشبختانه اون موقع از سال خیلی دریای خوبی داشتیم و هیچ مشکلی واسمون پیش نیومد تا دریای چین که اونجا دریا ما رو از شرمندگی دراورد و یه حالی بهمون داد که تمام راحتی سفر تا اونجا رو جبران کرد.اما بعد از هر طوفانی یه آرامشی هست که لذت بخش ترین چیزی که تا حالا دیدم و ادم با دیدن این آرامش راحت و آسوده میشه.

 

 

 

        

 عکسای بالا مربوط به طوفان دریای چین هست.امیدوارم هیچ وقت قسمتتون نشه.واقعا تو اون لحظه ادم از زندگی بیزار میشه.هر وقت خواستین کسی رو نفرین کنین بگید ایشالا دریا زده بشی.خدا رو شکر من که دیگه دریا زده نمیشم ولی بد دردیه هر چی هست.آرامش بعد طوفانو که شنیدین.واقعا صحنه زیبایی این آرامش.ادم همه چی رو فراموش میکنه.این دریا با اینکه همش آبه و چیز دیگه ای نمی بینید بقدری زیبا میشه که حاضر نیستی ازش دل بکنی.

 

   آرامش بعد طوفانو دیدید؟باید از نزدیک لمسش کنید تا بفهمید من چی میگم.

براتون تو پست بعدی یه  سری عکس از چین براتون میزارم و بازم براتون از سفر میگم.

                                               

                                           

      

 

                 

                              

ورود به جمع شما

                                                

 با نام خدا آغاز می کنم . در شروع کار خودبه حکیم بزرگ ادای احترامی کردم .دیوانش را گشودم چنین آمد:

    بالا بلند عشوه گر نقش باز من      کوتاه کرد قصه زهد دراز من

دیدی دلا که اخرپیری و زهد و علم                     با من چه کرد دیده معشوقه باز من

            مستست یار و یاد حریفان نمیکن       ذکرش بخیر ساقی مسکین نواز من

یا رب کی ان صبا بوزد کز نسیم او                 گردد شمامه کرمش کارساز من

         نقشی بر آب می زنم از گریه حالیا       تا کی شود قرین حقیقت مجاز من  

می ترسم از خرابی ایمان که می برد                 محراب ابروی تو حضور نماز من    

     گفتم بدلق زرق بپوشم نشان عشق        غماز بود اشک و عیان کرد راز من  

برخود چون شمع خنده زنان گریه می کنم                 تابا تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من

               حافظ زغصه سوخت بگو حالش صبا        با شاه دوست پرور دشمن گداز من       

سلام دوستان

مدتهای زیادی بود که در فکر ایجاد یک وب لاگ بودم.ولی همیشه بنا به دلایلی از این کار منصرف می شدم . علی رغم اینکه ایده های بسیار زیادی در سر داشتم و لی نتوانستم هیچ کدام آنها را به مرحله عمل برسانم.

چقدر رسمی حرف میزنم.خلاصه اینکه آقا دل رو زدیم به دریا که حداقل شروع کرده باشیم.هر چند که ممکنه تا آخر امسال و یا حتی بیشتر نتونم چیزی جدید آپ کنم. ولی بهتون قول می دم که وقتی از سفر بر گردم با دست پر بر گردم.چی کدوم سفر؟ای بابا. برو شناسنامه منو نگاه کن . اونوقت می فهمی . آره سفر دریایی .چی بهم خوش می گذره؟ کی انو گفته . آواز دهل از دور خوش . چی میرم جاهای مختلفو می بینم؟ با آدمای مخلف آشنا میشم؟ خوب آره . همه اینا درسته . ولی جای ماها که نیستین بفهمین سختی کارمون چیه . درد سرتون نمیدم وقتی از سفر بر گردم تصمیم دارم دربارش بنویسم.یه خاطره. یه سفرنامه . از این چیزا . زمانی هم که هستم سعی می کنم از چیزای جالب و خوندنی براتون بگم.حتما منتظر من باشید.چیزای خوبی براتون میارم. ولی بگمونم حالا حالا ها باید منتظر بمونید .می سپارمتون به خدا .